Monday, October 29, 2007

آخر
این نون را از راه من بردار

اصلا بر ندار

من بیدار خواب دیگری هستم

یک صدا، یک صدای دیگر و سیم های فاصله خانه می شود که در کنارت نداشتم

صفره ام ازویای خوش پر است

گیرم فردا ورق برگشت

این نون با اجازه کون هیچ پیازی نیست

پس هم که می دهم، حسابی نیست که تو گرفته باشی

برگرد به اصل خودت که من نبودم

اصل من صدایی ست که مرا به من می خواند

و در انحنای من، شما، من، ما می شود

گیرم فردا ورق بر گشت

من امروز خواب بیداری دیگری هستم
29.10.2007

خواب
پل های شهر عاریتی من ترا در کنارم کم می آورند

و منطق این که فاصله فاصله هست مثل آب از سر شان می پرد

تا دلیلی برای غرق شدن در گریه های من داشته باشند

بی حضوری از خواب های شان رد می شوم

یکی مثل هزاران هیچکس

با لا پوش که گرمی بازوان تو فرض می شود، به چشم هیچکس نمی خورد

و گران می ماند برای من که ترا در کنارم پل می شوم

منطق این که فاصله فاصله هست را کم تر گریه می کنم

دلیلی ندارد برای هر خواب تعبیری داشته باشم

در شهری که رویا هاش حساب شده است یک یک زیادی هست

من ترا از یک خواب عاریت گرفته ام

29.10.2007

No comments:

Post a Comment