Thursday, July 31, 2008

حس

این همه من که تویی

و باز تو که تعهدی با تو دارد

و تو که دنیا را گد می زند تا دوباره پر دهد

باشد ! بازی همان می ماند

یکی که تو نیست برای تو می بازد

و من که حوصله یی در باختن دارم

از دنیایی که بلی می خواهد تا برنده ات کند

نه پس می گیرم

می مانم نه!

آره ! نه می مانم

و می مانم من که تو نیست

دور دیگر پر که دادی

آن که به جای من کات می کند نمی داند

توس ها چنان دست آموز شده اند که پر در دستان تو اند

ببر و باز و باز و باز

که بردنی نیستم!

خیالی نه پخته ام تا دوری در ساعت زده باشد

صدام را بر دیواری حک نه کرده ام تا در گوش موشی هوشی فراهم کنم

فقط حس برهنه کرده ام

1 comment:

  1. سلام خالده جان
    امیدوارم احوال شما خوب باشد.مدتهاست که سایت ات را به روز نمی کنی و من به دنبال اشعار و نوشته های جدیدت هستم. اینجا پیدات کردم و خوشحال شدم.میشه بگی از کجا باید کتاب شعرت را باید تهیه کرد؟
    نی لبک(نرگس)
    http://neylabak1.blogspot.com

    ReplyDelete