Saturday, June 28, 2008

تک

تک،تک
تک می کند یکی را که گیر مانده
در ساعتی که ایستاده و او دوره اش می کند
تا روزی فک کند از نو
و نو که کهنه ایست مثل این که می گردد
تا وقت پا به پایی کرده باشد
یدی کوتاه یست
و شعر که حالی ست
تا در حال قالی کرده باشی
بازارش دست زبانی ست که در مانده
تا دست دیگر زیانی فارسی کند
تک تک برد ری که دری ش فارسی تر است
از پسا نمی دانم چند در کجا با که
تک تک یست تا خواب مرده یی را بیدار کند
و من که شاعرم
کاری به بازاری نه دارم
تا در دیروز به روزم کند
خالده نیازی

No comments:

Post a Comment