Tuesday, December 11, 2007

زيان


نزدیک تر از حس
خالی تر از خالی
انتظاری خالی از حس
فردا روزی دیگری ست که شعار ترا شعر انگار نمی کند
چقدر باید مرده باشم که فکر کنم هنوز زندگی میسر است
وقتی اندازه یک هیچ برای خودم نیستم تا تو های همیشه
ضرب در من که یک صفر در سمت نباید صفرم می کند
حساب شان درست در بیاید

زیان من هستم
تسلای درد ناک
که بیرنگ کنم خود را در نمی گیرد های همیشه و هنوز
و نگیرم باز در گیر وداری که اندازه یک نمیدانم کی در کجا در گیرم کند
با خودم / که بیشترین زخمم
و دریغ دیگر فقط دریغ دیگریست تا بماند
زیان من هستم اگر جز این بوده باشم

No comments:

Post a Comment